بارانی که چسبیده به تنم
پیراهنم
و تنم خیس
کسی که در من نفس می کشد
خیس
در جهانی کوتاه به سادگی یک تصوّر
چیزی برای پایان،آغاز می شود
و در جهانی بزرگ
آینده ای است در همین خیابانها
وطنی سرد
که برای پایان می جنگد
برای کسی که چسبیده به تنم
و بی کلمات می اندیشد
به فردایی در شهر
شهری در من
شناور
کودکم به آهستگی وجود دارد.